سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی برای عشق


ساعت 6:46 عصر چهارشنبه 87/6/13

تا حالا شده بری یه جایی که طبیعت باشه مثلا یه کلبه توی جنگل بعد یه چراغ روشن بکنی و بشینی نگاهش بکنی .

اگر این کار رو کردی که هیچ . ولی اگر این کار رو نکردی بذار بگم چی میشه . وقتی که چراغ رو روشن کردی یک عالمه پروانه میان و دور چراغ میگردن

انقدر میگردن و میگردن که یا گرمای چراغ می کشتشون یا اینکه تمام نیروشون رو از دست میدن و میوفتن روی زمین .


ولی جریان اینجا تموم نمیشه . میدونی چرا ؟ اگه میدونی که بقیشو نخون . ولی اگر نمیدونی بذار بهت بگم .

این کار رو میکنن چون عاشق چراغ و نورش هستن . اونایی که مردن یعنی به کمال عاشقی دست پیدا کردن و اونایی که نمردن و فط خسته شدن در پی

این هستن که هر طور شده دفعه ی بعد انقدر عاشق شده باشن و به چراغ نزدیک که از شدت عشق جونشون رو از دست بدن .



تمام این حرفا رو زدم که بگم :

رسم عاشقی اینه که یا اسم عاشقی رو نیار یا اینکه اگه عاشق شدی و عشقت رو نثار وجود کسی کردی باید از پروانه ها یاد بگیری که چطور جونشون

رو برای معشوقشون میدن .



123.JPG

¤ نویسنده: Discursive boy

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
3
:: بازدید دیروز ::
5
:: کل بازدیدها ::
8446

:: درباره من ::

زندگی برای عشق

Discursive boy
سلام دوستان خوبم نمی دونم می خواهم برای کی بنویسم . روزهایی بود که می دونستم خواننده هایم چه کسانی هستند . دوستانی داشتم که هر روز سری به کلبه ی محقر من می زدند . اما این روزها که همه چیز دو طرفه است و منطقی هم هست ٬ چون گرفتارم ٬ دوستان خوبی رو از دست داده ام . شاید این پست رو برای دل خودم می نویسم . دلی که به عشق زنده است . و به حسرت ! نمی دونم دوستی که دوست دارم این پست رو بخوند افتخار می دهد یا نه ؟ اما می نویسم که حداقل وجدانم راضی باشد که نوشتم و نخواند...

:: لینک به وبلاگ ::

زندگی برای عشق

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

سرزمین آرزوها

:: لوگوی دوستان من::


:: خبرنامه وبلاگ ::